آفتاب در سجده
یاد نعمتهای خدا که می افتاد ، سجده می کرد . آیه ی سجده دار قرآن را که می خواند ، سجده می کرد . بعد از نماز ، سجده می کرد . دو نفر را که آشتی می داد ، سجده می کرد . جای مهر روی پیشانیش مانده بود .
به خاطر همین به او می گفتند : ” سجاد “
غذا می خورد ، جدای از مادرش . گفتند : ” تو که اینقدر به مادرت احترام می گذاری و به او محبت می کنی ما ندیدیم با او سر یک سفره بنشینی . “
گفت : ” می ترسم دست به لقمه ای بزنم که مادر می خواهد بردارد .”
می گفتند : ” ما تو را برای خدا دوست داریم “
گریه کرد . گفت : ” خدایا ! پناه می برم به تو ، که مرا به خاطر تو دوست داشته باشند و تو مرا دشمن خود بداری “
خواست ازدواج کند . دختر عمو حسنش ، فاطمه ، را انتخاب کرد .
اولین عروس و داماد بودند ، از بچه های امیر المومنین .
دستهایش را بلد می کرد برای دعا . می گفت : “خدایا ! تا وقتی که عمرم را در راه اطاعت از فرمان تو به کار می برم ، به من عمر بده ، آنگاه که عمرم چراگاه شیطان شد ، مرا بمیران . “
حج ، احرام ، خواست مُحرِم شود ، شترش ایستاد. رنگش زرد شد . بدنش لرزید.
نتوانست لبیک بگوید .
گفتند : ” چرا لبیک نمی گویی ؟ “
گفت :” می ترسم در جوابم گفته شود : لا لبیک و لا سَعدَیک “
لبیک هم که گفت ، غش کرد ، از روی شتر افتاد زمین .
وضو می گرفت . بدنش می لرزید ، رنگش زرد می شد . می گفتند : ” چرا وقت وضو و نماز حالتان تغییر می کند ؟ “
می گفت : “مگر نمی دانید که در برابر چه کسی می ایستم و با چه بزرگی می خواهم حرف بزنم ؟ “
صدقات امیر المومنین و شیعیانش و فدک مادرش زهرا ، همه دست عبد الملک بن مروان بود . یکی از دوست هایش آمد پیش او . گفت :” آقا جان ! از عبدالملک بخواه تا صدقات جدت را برگرداند.”
گفت : ” ما از خدا که خالق دنیاست ، دنیا نمی خواهیم ؛ تو می گویی از عبدالملک بخواهم ؟ “
حرف او که به گوش عبد الملک رسید ، دستور داد تا فدک را به شیعیان برگردانند.
آب که می دید , گریه می کرد . پسرِ عمو عباس را که می دید ، گریه می کرد.
از خاک کربلا مُهر و تسبیح درست کرده بود . آن ها را که می دید ، گریه می کرد.
می گفت : ” روزی را می بینم , که بالای قبر پدرم ،حسین ، حرمی ساخته اند و اطرافش بازارهایی و مدتی نمی گذرد که از همه جا به زیارت او می روند ، وقتی که دولت بنی مروان از بین برود . “
و شد آنچه گفته بود
برگرفته از کتاب آفتاب در سجده از مجموعه کتب ۱۴ خورشید و یک آفتاب