مه یاس

الهی و ربی من لی غیرک

ابر کلید واژه

«آزادی خرمشهر» اخلاق اسرائيل «القدس لنا» المضطر «امام علی ع» انتظار «این نیز بگذرد» «به یادت» تفاوت «تلنگر » توبه «حرف خوب» «حسهای بد» خاطره خدا خوبی «درد بی درمان» «درد و دل» دست دلنوشته دین «رحمت الهی » سجاد «سمت خدا» «سوم خرداد» شروع شهادت «شهر خون» شیطان «صاحب الزمان» «طبل بی عاری» عاشقانه «عبادات » «عمل کردن به حرفهای خوبمان» غرور «فریاد سکوت» «ماه بندگی» «ماه رمضان» مذهبی مرهم «مه یاس» «مهدی موعود» «مولای غریب» «میوه ممنوعه» ناز نگاه «ویکشف السوء» کرامات گناه

بـایـــد وســط هفــته بیــــایی آقــــــا دیریست که جمعه های ما تعطیل است
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تلنگر

08 خرداد 1395 توسط مه یاس

بعضی وقتها
لازم است یک تلنگر بخوریم…
لازم است سرمان داد بزنند…
لازم است به ما بد و بیراه بگویند…
لازم است غرورمان را بشکنند…
آنوقت شاید حرفهایمان جامه ی عمل بپوشند…
آنوقت شاید مصمم تر از قبل پای دین و عقیده مان بایستیم…
آنوقت شاید بیشتر خدایی بشویم…

خدا کند…

 

 

مه یاس نوشت: بعضی وقتها فقط حرف خوب می زنیم،حرف و حرف و حرف،خیلی خوبه که به همون حرفهای خوبمون؛ کمی هم عمل کنیم.

 نظر دهید »

میوه ممنوعه

08 خرداد 1395 توسط مه یاس

ضعف هر روز بیشتر بر من غلبه میکند…
و من…
چه سست تر از دیروز میشوم…
خدایا میبینی؟!
امانتت را به حراج گذاشته اند…
میبینی چه ارزان فروش شده اند…
همانهایی که برای خریدن میوه ممنو عه ات…
بهای خون میدهند..

 2 نظر

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء

04 خرداد 1395 توسط مه یاس

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء

 

آمین یا رب العالمین

 1 نظر

خونین شهر آزاد شد

03 خرداد 1395 توسط مه یاس


 

 

یادمه خیلی کوچیک بودم،هنوز مدرسه نمی رفتم،دقیقا سوم خرداد بود…

داشتم تلوزیون نگاه می کردم که اعلام کرد ،خرمشهر،شهر خون ،آزاد شد…

اصلا نمیدونستم قضیه چیه،خب کسی برام توضیح نداده بود در مورد جنگ،ولی با ذوق بسیار غیر قابل وصفی پریدم داخل حیاط و داد زدم مامااااااااان خرمشهر آزاد شد…

وای مامانم اینقدر خندید که نگو…

گفت خرمشهر خیلی وقته آزاد شده و امروز سالروز آزادی خرمشهره…

خلاصه بعد از یک ضایع شدن اساسی بازم خوشحال بودم که خرمشهر آزاد شده…

با اینکه سنم کم بود ولی این خاطره هیچوقت از ذهنم پاک نشده…




مه یاس نوشت:خدایا شکررررررت بابت این آزادی…

هنوز هم با همان زلالی و پاکی و صداقت کودکیم آزادی خرمشهر رو تبریک میگم…

از طرف خودم و کودک درونم…

 

 6 نظر

نشانی

03 خرداد 1395 توسط مه یاس

به یادت اشک می ریزم تا شاید آرام شود این بی قراری دلم…

نمی دانم چه بگویم! از چه بگویم؟!

تو خود می دانی…نیازی به گفتن نیست…

من فقط شرم می ریزم…

بغض می کنم و اشک می ریزم…

خدایا با توام…

تویی که خود می دانی…

زبانم قاصر است از شکرت…

اشکهایم را می بینی؟

اینها نشانه است…

نشانه ای که خود در نهادم قرار دادی…

تا هر وقت گم شدم،نشانی را نشانم دهی…

و من…

 

 

 

مه یاس نوشت: خدا ممنونم بخاطر همه ی گذشتهایت که بی چون و چرا می بخشی و من هنوز اندر خم یک کوچه مانده ام.

 

 

 2 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

مه یاس

بـایـــد وســط هفــته بیــــایی آقــــــا دیریست که جمعه های ما تعطیل است

جستجو

موضوعات

  • همه
  • مذهبی
  • مناسبتی
  • احادیث
  • احکام
  • اجتماعی
  • دلنوشته
  • کلیپهای مذهبی
  • خاطره بازی
  • دعا برای هم
  • غم نوشته

آمار وبلاگ من

  • امروز: 2
  • دیروز: 2
  • 7 روز قبل: 31
  • 1 ماه قبل: 897
  • کل بازدیدها: 28880
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس